تنهایی های غریبانه ام
این فاصله
میگذره دو روز أ رفتنت و
بیخیالِ فاصله و هَرز رفتنت
میگی کَج رفتـــم ، بَد کردم
میگذره دو روز أ رفتنت و
بیخیالِ فاصله و هَرز رفتنت
میگی کَج رفتـــم ، بَد کردم
نمیخواد نصیحت کنی
جالبه چقد شبیه من شدی
نمیخواد نجاتم بدی
خوبِ الکُلا به دادم رسید
که الآن میرم جلو آینه نمیشناسم خودمو
خراب میشم هر شب بازهم نمیسازم خودمو
این دخترا که بعدِ تو هِی میارم دورم و
واسه شهرته لااقل نمیخوان هم خودمو
من رَدَم رسماً ، آه
بی تو کَجَم اصلاً ، توو لَجَن رفتم
اونکه میترسیدم نَشَم هستم
ازت نمیترسم
میگذره دو روز أ رفتنت و
بیخیالِ فاصله و هَرز رفتنت
میگی کَج رفتـــم ، بَد کردم
شدی یه کسی که عاشقِ دودهــــ
تو خط زدی رو منی که عاشقت بودهــــ
خب این فاصله خوبهـــ
امید حاصلِ اونهــ
الآن نُه و نیم شَبه باز هم صد و بیست
میلی گرم توویِ خونِ مَنه
روویِ مود عَنِ توو و خاطراتِ بدت
اینجور عاشقانه تَره لابد
آره ، واسه جُفتمون بهتره
اصاً هر چی خوبه واسه تو
هر چی بَده واسه من
هر چی بوده واسه تو
هر چی کَمه واسه من
هر چی شبِ واسه تو و
هرچی شمعِ واسه من
بهم گفتی حداقل رفتی تَهش جا بزن
این زندگی مالِ من نبود
درگیرم شدی مثِ تارِ عنکبوت
آره عاشقم هنوز
گُلِ من دیگه پایِ من نسوز
میگذره دو روز أ رفتنت و
بیخیالِ فاصله و هَرز رفتنت
میگی کَج رفتـــم ، بَد کردم
شدی یه کسی که عاشقِ دودهــــ
تو خط زدی رو منی که عاشقت بودهــــ
خب این فاصله خوبهـــ
امید حاصلِ اونهــ
میگفتم بات خوبم ، اِقد بزنم به چوب بگن دارکوبم
چی شد امروز اِنقد داغونم ، زورَم نمیرسه بکشونم تا خوونم
میخواد راهنمایی کنه ، باز برام بیخوده
این ماست الآن این شده!
دیگه مغزم میده بیست تِرابایت رَد
امروز برام نیست چرا فایدَت
بی تو زمان آروم میره این سه ماه سالگرد
میگن بعدِ رعد و برقِ میاد رنگین کَمون
پَ خوشگلم بیخودی تو غمگین نمون
بالاخره میره تلخیش زبون
میگذره دو روز أ رفتنت و
بیخیالِ فاصله و هَرز رفتنت
میگی کَج رفتـــم ، بَد کردم
شدی یه کسی که عاشقِ دودهــــ
تو خط زدی رو منی که عاشقت بودهــــ
خب این فاصله خوبهـــ
امید حاصلِ اونهــ
میگذره دو روز أ رفتنت و
بیخیالِ فاصله و هَرز رفتنت
میگی کَج رفتـــم ، بَد کردم
شدی یه کسی که عاشقِ دودهــــ
تو خط زدی رو منی که عاشقت بودهــــ
خب این فاصله خوبهـــ
امید حاصلِ اونهـ
000000000000
اينها همان لحظه داد ميزنند قرمز ميشوند
قلبشان درد ميگيرد دستانشان ميلرزد ..
ولی ...
ولی براى زمين زدن شما هيچ نقشه ای نميکشند!
آنها تمام نقشه شان همان عصبانيت بوده و تمام
آنهائى که زود عصبانی ميشوند آدمهائى هستند که رقيق ترين و پاک ترين وجدان را دارند...
مسابقه
کتاب "بابا لنگ دراز"
#جین_وبستر
خوب بودن.
توقع آرام بودن و خوش رفتار بودن ..
حق اشتباه را به تمام آدم ها بده ..
حق بد رفتاری، تندی ، و عصبانیت!
حق اشتباهات کوچک ، بزرگ و حتی جبران ناپذیر!
واقعیت اینگونه است که رفتار آدم ها به مرور اتفاقاتی که برایشان می افتد تغییر میکند..
به مرور درد ها و سختی ها و رنج های کوچک و بزرگی که زندگی به ان ها تحمیل میکند..
مثلا تو نمیدانی دیروز برای من چگونه بود؟
پریروز ، هفته پیش اصلا..
حس آدم ها ، روی پیشانیشان حک نشده ..
حد تحملشان هم ..
شاید اتفاقی فرای تحمل،
برای من بیفتد و تو حتی نفهمی فرای تحمل یعنی چه؟
آدم ها به همان اندازه که حق دارند دوست داشته باشند،
به همان اندازه هم اجازه دارند متنفر باشند ..
کاش در لحظه ی انفجار آدم ها از غم ،
از تمام سختی هایی که شاید به موجب قوی نبودن و تحمل های کَمِشان میکشند، آرام باشیم و باور کنیم که هیچ کدام از آدم های زمین مجبور نیستند
قوی و محکم و شکست ناپذیر باشند ..
#رقیه_رستمي
زهنیت
یک نفر پیدا می شود که بی مقدمه آمده .. مدتی مانده
قدمی زده و بعد اما بی هوا غیبش زده و رفته
آمدن و ماندن و رفتن آدم ها مهم نیست ..
اینکه بعد از روزی روزگاری، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید
آن شخص چگونه توصیفت می کند مهم است
اینکه بعد از گذشت چند سال، چه ذهنیتی از هم دارید مهم است
اینکه آن ذهنیت مثبت است یا منفی
اینکه تو را چطور آدمی شناخته، مهم است
منطقی هستی و می شود روی دوستی ات حساب کرد؟
می گوید دوست خوبی بودی برایش یا مهمترین اشتباه زندگی اش شدی ..؟
اینکه خاطرات خوبی از تو دارد یا نه برعکس
اینکه رویایی شدی برای زندگی اش یا نه درسی شدی برای زندگی ..؟
به گمانم ذهنیتی که آدم ها از خود برای هم به یادگار می گذارند
از همه چیز بیشتر اهمیت دارد
وگرنه همه آمده اند که یک روز بروند ..
#صمد_بهرنگي
عصیانیت
اينها همان لحظه داد ميزنند قرمز ميشوند
قلبشان درد ميگيرد دستانشان ميلرزد ..
ولی ...
ولی براى زمين زدن شما هيچ نقشه ای نميکشند!
آنها تمام نقشه شان همان عصبانيت بوده و تمام
آنهائى که زود عصبانی ميشوند آدمهائى هستند که رقيق ترين و پاک ترين وجدان را دارند...
یک جایی
.
چشم
چشم هارا جدی بگیریم !
چشم ها داستان های زیادی برای گفتن دارند
بیشتر از دهن ها ..!
دهن ها خجالتی اند ...
ملاحظه کارند
ساکت میشن ، لوس میشن
ناراحت میشن...
اون حرفی که نباید رو میزنن و اونی که باید رو نه!
اما چشم ها نه...
سیاست ندارند
پنهون کاری بلد نیستن
اما تا دلت بخواد صادق ان...
باید ها و نباید هارو باهم لو میدن!
به چشم ها بیشتر از دهن ها میشه اعتماد کرد...
جدیشون بگیریم!
| #محیا_زند |
رفیق
✍
صدايم نميرسيد
"عشقم را ميگويم"
آنقدر بزرگ كه از باورِ خودش هم خارج شده بود
آنقدر بردمش بالا
كه ديگر دستِ خودم هم بهش نرسيد
او بزرگ و بزرگتر ميشد و
من كوچك و كوچك و كوچكتر...
هرچقدر دست تكان ميدادم،انگار نه انگار
داد ميزدم
"لعنتي...من خودم بزرگت كردم..."
صدايم نميرسيد كه نميرسيد...
من
همه چيز را يكجا از دست دادم...
✍
لبخند زدن به كلماتي كه..............
خواندن پيغامهاي خاك خورده
يادآوري قول و قرارهاي به نتيجه نرسيده
من رسيدم نگران نباش هايي كه ديگر اهميت ندارد
لبخند زدن به كلماتي كه فقط خودتان معنيشان را ميفهميديد
انقدر ورق ميزني تا ميرسي به
last seen a long time ago
گاهي در اوجِ نداري،با چه چيزهاي ساده اي دلخوشي...
✍
شمعدونی
باید پشت پنجره ی اتاقش
یک گلدان گل شمعدانی
داشته باشد،
که هر بار گلهایش خشک می شود و دوباره گل می دهد،
یادش بیفتد که روزهای درد هم
به پایان می رسند
باید یک شعر داشته باشد
که تمام روزها به آواز بخواندش
یک شعر شیرین
برای روزهای کلافگی اش
باید شب ها از روی تختش
بتواند ماه را ببیند
بتواند ستاره ها را بشمارد،
تا وقتی سپیده دمید
نگاهش با نگاه خورشید گره بخورد
پلک هایش را باز کند
و یادش بیاید چراغ جهان
بخاطر او روشن شده است!
-
ﮔﻔتم : ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﺁﻏﻮﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘ …
ﮔﻔتم : ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﺑﻮﺳﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘ …
ﮔﻔتم: ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﻧﮕﺎﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘ …
ﮔﻔتم: “ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ”
ﻧﻔﺲ ﺧﻮﺍﺳﺘ …
ﮔﻔتم : ” ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ “
… ﺣﺎﻻ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮑﺘﺎﺗﻮﺭﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﻄﺮﯼ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻼﺏ ،
ﺁﻣﺪﻩام ﺑﺮ ﺳﺮ ﺧﺎﮐت ﻭ ﺑﻪ ﺁﻏﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺸم
ﺑﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻮﺳﻪ ،
ﺳﻨﮓ ﺳﺮﺩ ﻣﺰﺍﺭش ﺭﺍ
ﻭ …
ﭼﻪ ﻧﺎﺳﺰﺍﻭﺍﺭ
ﻋﮑﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﺰﺍﺭش ﺑﻪ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪﻩ ،
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨم ﻭ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ،
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺰم …
ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻤﻨﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﻣﺎ
ﺳﺮ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩنت ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮیی ﻫﻨﻮﺯ ﺑﯿﺪﺍﺭی …
ﺳﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭی.